با سلام و آرزوی طول عمر
که زمانه این زمان نمی دهد.
پنجاهمین سالروز تولد قیصر امین پور را ..
با این همه بغض صبر سخت است استاد
شادی با لحن ابر سخت است استاد
امروز که روز جشن میلاد تو است
تبریک به سنگ قبر سخت است استاد
ساکت شده ایم درس فریاد بده
به جای قلم تیشه ی فرهاد بده
ما بعدِ تو رد شدیم قیصر برگرد؛
دستور زبان عشق را یاد بده..
دیروز این رباعی ها را در نشست ادبی " همزاد عاشقان جهان " که به مناسبت پنجاهمین زادروز قیصر برگزار شده بود خواندم که ظاهرا در گزارش کانون اندیشه جوان بازتاب داشته است. گزارش این نشست ادبی را در اینجا بخوانید:
ضمنا پارسال نیز در زادروز تولد قیصر چند رباعی و دوبیتی نوشته بودم که در این لینک قابل بازیابی هستند:
همیشه برای دوربین ها
لبخند می زنی
بدبخت من که
نزدیک بینم !
با ناز و ادای عاشقی می آیی
بر شیوه ی عشق مشرقی می آیی
از ضرباهنگ نبض من معلوم است
داری با کفش تق تقی می آیی
نه گفت که قند صد مصیبت دارد
نه گفت شکر هزار آفت دارد
دکتر فقط از خنده ی تو منعم کرد
آری مرض ِ قند من علت دارد
امشب از هر چه غیر من تقوا کن
به جای ضریح، با دلم نجوا کن
حاجت به گره نیست؛ تویی حاجت من
امشب گره ی روسریت را وا کن
بی هیچ طناب مانده ام پابندت
کارم گره خورده است از لبخندت
گاهی گره تنها به دهان باز شود
بانو گره خورده است گردنبندت !!
حافظ می گوید که تو حوری بودی
سعدی گفته که تو بلوری بودی
اینها که صفات توست؛ پس حرف بزن
پیش از من تو کدام گوری بودی؟!
نه کودک یک روزه به حرف آمده بود
نه معجزه ای سخت شگرف آمده بود
آن شب ؛ شب حیرتم فقط دیدم که
زیر ِ پیراهن تو برف آمده بود
من رخت که پهن می کنم می خندم
حق داری شک کنی به این لبخندم
زیرا به امید دیدن موهایت
بر روسریت گیره ی شُل می بندم
صفر ِهمه ی ستاره ها را بردار
آنها را بعد از یکِ قدّت بگذار
دانی که چقدر دوستت می دارم
اندازه بیت قبل و قدری تکرار
.: Weblog Themes By Pichak :.