قطار حرکت می کند
خوشه ای از بوسه های خداحافظی
در هوا رها می کنی
سال دیگر
در این ایستگاه
رُز خواهد رویید ..
رو می گیری
آفتابگردان ها
به سمت آفتاب بر می گردند
بعدالتحریر : با وجود آن که نظر جناب سید ضیاء الدین شفیعی برایم محترم است ، هر کاری می کنم نمی توانم با تصحیح صورت گرفته توسط ایشان بر این کار کنار بیایم.
تصحیح شده این شعر از این قرار است :
رو می گیری
آفتابگردان ها
سرگیجه گرفته اند
شعرهایم
به همه زبان های زنده جهان
یک چیز می گویند :
" برایت می میرم ! "
پرچمت را پس بگیر
کشور من
برای سوزاندن
نفت دارد !
"خروج نیروهای آمریکایی و پایین کشیدن پرچمشان در عراق را تبریک عرض می کنم"
پیراهنت را
از جلو می پوشم
تا مرا
در آغوش بکشد
قاب
محصول بُهت آینه ای ست
که نتوانست
تصویرت را
از ذهنش پاک کند
باران
مهربان است
آن قدر که مطمئنم
ابرها
ارواح مادران اند
عکس سیاه و سفیدت
صفحه شطرنجی ست
که یک شاه دارد
یک استکان شراب ؛
یعنی که عینکت
ته استکانی است .. عینکش ته استکانی و من
" بعد التحریر : دوست دیرینم میرزاقلمدون ( آرش ناجی ) بهم تذکر داد که سال ها پیش طرحی داشته است که بن مایه هایی شبیه این شعر دارد ، با احترام تمام ضمن تاکید بر بی اطلاعی از توارد حاصله ، این شعر را به آرش عزیز تقدیم می کنم. "
" آرش ناجی "
ستاره منی
نه به خاطر درخشندگی ات
که برای فاصله ات ..
.: Weblog Themes By Pichak :.